چه موقع قبل از پیدا کردن شغل بعدی، استعفا دهیم؟
دستهبندی: blog
نویسنده: Priscilla Claman
زمان تقریبی مطالعه: 7 دقیقه
افراد از استفعا دادن، بدون اینکه شغل دیگری را در ذهنشان آماده داشته باشند، متنفرند؛ نه فقط به این خاطر که کارفرمایان دوست دارند کسانی را استخدام کنند که جای دیگری مشغول به کار بوده و بیکار نیستند، بلکه به این دلیل که استعفا دادن بدون اینکه شغل بعدی آماده باشد، به فرد احساس شکست میدهد. اینطور به نظر میرسد که نتوانسته است به اندازه لازم تاب بیاورد تا شغلی بعدی را پیدا کند. با این وجود، مواقعی هستند که فقط رها کردن و رفتن از هر چیز دیگری مهمتر است.
میخواهم برایتان یک مثال شخصی بیاورم: دوست پسر من هرگز در زندگیاش اسکی روی آب را تجربه نکرده بود. پدرم او را به چالش کشید تا در اقیانوس دماغه کاد (Cape Cod) این کار را امتحان کند. در حالیکه پدرم به موتور قایق ماهیگیری زهواردررفتهاش فشار میآورد تا سرعت را بیشتر و بیشتر کند، دوست پسرم روی آب بود و پشت قایق اسکی میکرد. تا اینکه پای او از زیرش در رفت؛ در حالیکه پایش بیرون بود و سرش زیر آب. ولی پدرم لبخندزنان، به دسته موتور قایق چسبیده بود و ادامه میداد. من بالا و پایین میپریدم و فریاد میزدم : «ول کن! دسته موتور رو رها کن!». اگر پدرم به موقع دستش را از دسته موتور برنمیداشت، ممکن بود دوست پسرم غرق شود و ما هرگز ازدواج نمیکردیم و خوشبخت نمیشدیم.
این داستان میتواند در مورد شغل و وضعیت کاری هم صدق کند. اگر نتوانید رها کنید، ممکن است به راحتی حرفه خودتان را نابود کنید. دو حالت وجود دارد که در آنها، باید به استعفا دادن فکر کنید، حتی اگر هیچ شغل دیگری را در ذهنتان آماده نداشته باشید:
- وقتی فکر میکنید در محیط کارتان اتفاقی غیرقانونی یا غیراخلاقی در جریان است و نگرانید که بازتابی منفی روی شما داشته باشد
- زمانیکه شغلتان تاثیری منفی روی سلامت و زندگی شخصی شما دارد
با این وجود، قبل از اینکه استعفا بدهید باید یک برنامه داشته باشید. برنامهای شامل اینکه کِی و چطور قرار است استعفا بدهید، از چه کسی قرار است به عنوان مرجع (Reference Check) استفاده کنید (کسانی که در مصاحبه کارفرمای بعدی، شماره تماس آنها را میدهید تا از آنان درباره حسن سوابق شما پرس و جو شود.) و مهمتر از همه اینکه قرار است چه دلیلی برای استعفا دادن خود بیاورید. اجازه بدهید به بررسی چند مثال بپردازیم:
بث (Beth) (نام واقعی او این نیست) شرکتی را با دو دوست خود از مدرسه تجارت افتتاح کرد. چندسال بعد، وقتی متوجه شد شرکای او، به احتمال زیاد، در حال فریب دادن مشتریانشان هستند، دریافت که وقت آن رسیده است که خود را از شرکت بیرون بکشد. با وجود آنکه میدانست احتمالا نه تنها کار خود، بلکه سرمایهگذاریای را که روی سازمانشان انجام داده بود نیز از دست خواهد داد. برای بث، ماندن در شرکت دیگر یک گزینه نبود؛ چراکه پای گزینهای باارزشتر در میان بود، اعتبار و آبروی او.
او برنامه خوبی طراحی کرد. بث یک وکیل استخدام کرد تا به او در فهم بهتر تعهداتش کمک کند، برایش یک تاریخ استعفا تنظیم کند و همچنین نامهی استعفایی برای او بنویسد که شامل علت دقیق استعفایش باشد. نامهای با این متن: «کار کردن در این استارتاپ با هردوی شما برای من بسیار مهیج و جذاب بوده است. تجربهای که با دنیا عوضش نمیکنم. اما اکنون به شناخت بهتری از خودم رسیدهام و میدانم که نمیتوانم با فقدان یک ساختار و سازماندهی کنار بیایم …»
سپس بث افراد مناسبی را برای معرفی به عنوان مرجع پیدا کرد: یکی از کارفرمایان سابق، یک مشتری و یک همکار فعلی. کسانی که همگی میتوانستند برای کارفرمای بعدی، گواهی بر صحت دلیل او برای استعفا باشند. او سوظنی را که نسبت به شرکای خود داشت، با هیچ یک از مرجعهای خود در میان نگذاشت چرا که هنوز تردید داشت و به صحت آنها مطمئن نبود. او شرکت را ترک کرد در حالیکه اعتبارش دستنخورده باقی ماند و توانست در عرض چهار ماه، کاری دیگر پیدا کند.
پائول (نام واقعی او این نیست) سه فرزند دارد که یکی از آنها، کودکی با نیازهای ویژه است. او کارمندی سختکوش بود که در یک شرکت در سمت معاون مدیرعامل کار میکرد. سازمان او با شرکت دیگری ادغام شد (ترکیب چند شرکت با هم برای مقاصد اقتصادی). قبل از ادغام، او یک کارمند نمونه در نظر گرفته میشد؛ اما پس از ادغام، اینطور به نظر میرسید که نمیتواند هیچ کاری در جهت جلب رضایت مدیریت جدید انجام دهد. او متوجه شد که همکاران او، که از زمان قبل ادغام در شرکت بودند، یکی پس از دیگری در حال ترک شرکت هستند یا مجبور به ترک میشدند. او مصمم بود که به خاطر خانوادهاش، دوام بیاورد.
اما شغل پائول، نهایتا به وی آسیب زد. درآمدش سی پوند بود. هر صبحی که برای رفتن به سر کار از خواب بیدار میشد، احساس خیلی بدی داشت. او به خاطر اینکه دوستان و خانوادهاش نگرانش بودند، استرس زیادی داشت. زمانیکه پای پزشکش هم به میان آمد، پائول دریافت که باید برود؛ چه شغل دیگری پیدا کند چه نکند. او با دقت تحت نظر قرار گرفت. ساعات زیادی را صرف جستوجو برای شغل جدید میکرد. او به شدت مضطرب بود و در مصاحبههای کاری، عملکرد خوبی نداشت.
اما بالاخره برنامهای برای خودش در نظر گرفت. مرجعهای خود را جمع کرد؛ افرادی که اکثرا در زمان قبل از ادغام، عضو گروه مدیریت شرکت بودند. زمانی برای استعفایش در نظر گرفت و یک نامه استعفا تنظیم کرد. در نامه، چیزی در مورد وضعیت سلامتش نگفت اما از مدیرانش برای نگه داشتن او پس از ادغام تشکر و از آنها بابت همه چیزهایی که آموخته بود، تمجید کرد. نهایتا این را ذکر کرد با وجود تمام اینها، او میخواهد جهت مسیر حرفهای خود را تغییر دهد و بیشتر به فروش و بازاریابی بپردازد.
پائول هرگز به این اشاره نکرد که «شما به معنی واقعی کلمه، من را بیمار کردید». او میدانست که ممکن است کسی در مورد حسن سوابق او، با مدیران جدیدش تماس داشته باشد؛ بنابراین میخواست که حداقل یکی از آنها بیطرف باقی بماند. نقشه او عملی شد. شاهدان و مَراجعش از زمان قبل از ادغام، به وی کمک کردند تا شغلی جدید پیدا کند.
اکنون زمان آن است که به این موضوع بیاندیشید که در این گذار، چه نکات کلیدیای منجر به موفقیت پائول و بث شد؟ اگر تصمیم گرفتهاید که بدون در نظر داشتن یک شغل دیگر، استعفا دهید، این مراحل را دنبال کنید [و هوشمندانه استعفا دهید]:
- برنامهای بریزید و مشخص کنید که میخواهید چگونه، چه زمانی استعفا دهید و قرار است استعفایتان را به چه کسی اعلام کنید. آن را در تقویمتان یادداشت کنید. به محض استعفا، باید چه کسی رادر جریان بگذارید؟ این را هم به برنامهتان اضافه کنید.
- در محل کارتان، سه مرجع خوب پیدا کنید. یکی از آنها حتما باید عضوی از کارفرمایان فعلی شما باشد. اگر ترجیح میدهید از رئیستان نپرسید، از یک همکار، مشتری یا یکی از یکی از افرادی که مستقیما به او گزارش میدهید، کمک بگیرید.
- یک نامه استعفای کوتاه بنویسید. این نامه باید شامل تمجید و تعریف از کارفرمایان فعلیتان باشد. همچنین باید در آن، به مسیر جدیدی که برای زندگی کاریتان در نظر دارید، اشاره کنید؛ مسیری که قابل باور باشد. حتی اگر قرار است به صورت حضوری استعفای خود را اعلام کنید، نامهتان را به جلسه ببرید و آن را به فردی که قرار است با او صحبت کنید بدهید. مطمئن شوید که در این نامه کسی را سرزنش نکرده باشید، حتی خودتان را؛ چرا که چنین کاری ممکن است شما را به دردسر بیاندازد.
- تا آخر ادامه دهید و تسلیم نشوید. اولین روز پس از استعفا، اولین روز بقیه زندگی حرفهای شماست.