تغییر شغل در زمان ویروس کرونا
دستهبندی: blog
حوادث غیرمنتظره و شوکهکننده روال عادی زندگیمان را مختل میکنند، ما را از دایره امنمان بیرون میکشند و به سمتی هدایتمان میکنند که از خودمان سوالاتی بزرگ بپرسیم؛ برای مثال چه چیزی مهم است و چه کاری ارزش انجام دادن دارد؟. بنابراین اصلا جای تعجب ندارد که در دوران بحران کرونا کنونی، بسیاری از افراد در حال تجدید نظر در مورد مشاغل خود هستند.
اما واقعا اکنون، زمان مناسبی برای انجام این کار است؟ این همهگیری، بلاتکلیفی را افزایش داده و ما را درحالیکه آماده نبودیم (نه از لحاظ مالی و نه از لحاظ روانی و زیرساختارها) به دام انداخته است؛ حتی برای آن دسته از ما که به قدری خوششانس بودند که بیمار یا مجبور به پرستاری از یک بیمار نشدند و برای تامین نیازهای اولیه خود به مشکل برنخوردند. این وضعیت، تهدیدآمیز به نظر میرسد و همانطور که روانشناسان نشان دادهاند، موقعیتهای تهدیدآمیز ما را تحریک میکنند که محافظهکارانه رفتار کنیم. رفتار محافظهکارانه دقیقا مخالف آن چیزی است که در زمان فکر کردن به تغییرات شغلی، به آن نیاز داریم. بعید است بتوانید با تمام وجود وارد فرآیند تغییر شغلتان شوید، در حالیکه مایل نیستید ریسک کنید یا نگران چشماندازهایتان هستید.
ما نیازی مبرم و اساسی به حفظ بقای خانواده و شرکت خود داریم. از طرفی ممکن است میلی فزاینده به وجود بیاید که پس از فروکش کردن این بحران، کاری جدید انجام دهیم. چگونه میتوانیم بین این دو نیاز، تعادل برقرار کنیم؟
من در طی دو دهه گذشته مشغول به مطالعه تغییرات شغلی هستم. از برههای که رونق شرکتهای دات-کام افزایش پیدا کرد (اشاره به حباب دات-کام. از سال 1995 تا 2000میلادی به شکلی غیرمنطقی بر روی شرکتهای نوظهور و بر پایه اینترنت سرمایهگذاری شد و که منجر به ترکیدن حباب شکل گرفته در سال 2000 و رکود در سالهای بعد شد. توضیح مترجم)، تا بحران اقتصادی سال 2008، سپس رونق طولانی مدت بازار بورس و افزایش قیمت سهام و نهایتا، همهگیری کرونا و پایان این رونق. این تجارب به من آموخته است که چند اصل ساده میتوانند به افرادی که در اوقاتی دشوار زندگی میکنند، کمک کند که تمرکز خود را بر بازآفرینی زندگی شغلیشان حفظ کنند.
آیندههای احتمالی متعددی را توسعه دهید
زمانی که نمیدانید آینده برایتان چه چیزی به ارمغان میآورد یا مسیری که فکر میکردید در آن قرار دارید، چه زمانی یک پیچ غیرمنتظره خواهد داشت، منطقی به نظر میرسد که به جای چسبیدن به یک گزینه و داشتن تفکری یک بعدی، سبدی از گزینههای متنوع داشته باشید. حتی در ایام خوشی و آرامش، تغییر شغل هرگز یک فرآیند خطی نیست؛ بلکه لزوما شبیه به یک سفر اکتشافی آشفته است. برای انجام دادن درست این فرآیند، باید طیفی از وضعیتهای احتمالی را تجربه کنید، بیازمایید و درباره آنها یاد بگیرید.
آیندههای احتمالی، مجموعهای هستند از ایدههایی که همه ما داریم؛ ایدههایی در مورد آن کسی که ممکن است بخواهیم به آن تبدیل شویم. تصور ما از برخی از این آیندهها، به لطف تجربه، دارای بینش و انسجام است؛ سایر آنها مبهم، تاریک، نوپا و آزمایش نشده هستند. برخی واقعبینانه اند و برخی کاملا رویایی و طبیعتا برخی از آنها برای ما جذابتر از بقیهشان هستند.
امروز، بیشتر از هر زمان دیگری، مسیر شما به سمت شغل بعدیتان، پر پیچ و خم خواهد بود. برای طی کردن تمام مسیری که باید طی شود، لازم است که به خودتان اجازه دهید که مجموعهی متنوعی از آیندههای احتمالی را تصور کنید. این فرآیند را پذیرفته و تا جایی که میتوانید به اکتشاف آنها بپردازید.
این دوره سردرگمی را با آغوش باز بپذیرید
ویژگی بارز فرآیند تغییر شغل، تجربه احساس سردرگمی و بلاتکلیفی است. این احساس، از قرار گرفتن میان گذشتهای که مشخصا از بین رفته و آیندهای که هنوز مبهم است ایجاد میشود. قرار گرفتن در وضعیت عاطفیِ سردرگمی، میتواند تجربهای ناخوشایند باشد. افرادی که این وضعیت را تجربه میکنند، احساس گیجی دارند، طاقتشان را از دست میدهند و بین “نگه داشتن” و “رها کردن” مردد هستند. اما این مرحله سنگین، بخشی ضروری از این سفر اکتشافی است؛ چراکه به شما این اجازه را میدهد که حجم زیادی از احساسات پیچیده و تمایلات متناقض را هضم و پردازش کنید. نهایتا این دوره، مانع از تسلیم شدن زودهنگام شما میشود و نمیگذارد فرصتهای بهتری را که در پیش رو هست، از دست بدهید.
بحران کنونی ممکن است این وضعیت تعلیق و سردرگمی را برای بیشتر ما، طولانیتر از حالت معمول کند. این بازه بلاتکلیفی، اگرچه گاها منفعل کننده است اما میتواند مزایایی هم به دنبال داشته باشد؛ همانطور که بیل بریجز (Bill Bridges) در ترنزیشنز (Transitions) نوشته است: «نیازی نیست که نسبت به این وقفه به ظاهر غیرمولد که در نقاط عطف زندگیمان رخ میدهد، حالت تدافعی داشته باشیم. اگرچه ممکن است از بیرون این طور به نظر برسد که در اوقات تنهایی، مشغول انجام فعالیتهایی بیهدف هستیم، اما واقعیت این است که در درون، داریم کاری مهم انجام میدهیم.»
مطالعات عصبشناختی نشان میدهند که ممکن است استفاده از این بازه سردرگمی برای انجام آن کار مهم درونی، از درگیر شدن با موجی از تلاشهایی در جهت مشغول کردن و بهینهسازی خود مفیدتر باشد. دوران فراغت، برهای تعیین کننده است؛ نه فقط برای پر کردن مجدد مخازن ذهنمان از توجه و انگیزه، بلکه برای تحمل فرآیندی شناختی که به ما اجازه میدهد انسانیتمان را به طور کامل رشد دهیم.
پروژهه****ای کناری را شروع کنید
متداولترین مسیر تغییر شغل، انجام دادن یک فعالیت جانبی را شامل میشود؛ افزایش سطح دانش، مهارتها، منابع و روابط تا زمانی که بتوانید پاهایی جدید و قدرتمند برای خود ساخته و به مسیر اکتشاف شغل جدید قدم بگذارید. افراد از اوقات فراغت شبها یا آخرهفتههایشان برای گذراندن دورههای پارهوقت، انجام کار داوطلبانه یا مشاورهای و پرورش ایدههای استارتآپی استفاده میکنند. در تحقیقی که برای کتابم، هویت کاری (Working Identity) که انحصارا به موضوع تغییر شغل پرداخته است، انجام دادم، دریافتم که بیشتر افراد به صورت همزمان بر احتمالات متعددی کار میکنند و مزایا و معایب آنها را مورد سنجش و مقایسه قرار میدهند. این، کاری مهم و تعیین کننده است؛ چراکه به شما کمک میکند که نه تنها روی سوالات عملی، بلکه روی سوالات وجودی نیز متمرکز شوید. سوالات وجودیای که شما را برای تغییر شغل تحریک میکنند: من که هستم؟ میخواهم چه کسی باشم؟ کجا میتوانم به بهترین نحو کمک و مشارکت کنم؟. از طریق آزمودن خیال و واقعیت و همچنین عمل کردن است که میتوانیم پاسخ این سوال را دریابیم: میخواهم به چه کسی تبدیل شوم؟
شرایط کنونی قرنطینه و خانهنشینی، مسلما احتمالات را محدود میکند. برای مثال بسیاری از افراد، از کار قراردادی یا مشاورهای استفاده میکردند تا بتوانند گزینههای جدید را کشف کرده یا روی راهاندازی کسبوکار جدید سرمایهگذاری کنند. اما اکنون، بودجه انجام کارهای غیرضروری رو به اتمام است و در نتیجه افراد دریافتند که این مسیر، دیگر مسدود شده است.
با این وجود، در شرایط فعلی، بسیاری از افراد آسانتر از گذشته، زمان و منابع خود را به انجام پروژههای عقب افتاده اختصاص داده و مدتی است که در حال سود بردن از این شرایط هستند. اخیرا به عنوان بخشی از وبیناری که در آن به تدریس حوزه بازآفرینی زندگی شغلی پرداختم، یک نظرسنجی آنلاین اجرا کردم که در آن از شرکتکنندهها خواسته میشد نحوه واکنش خود به ویروس کرونا را توصیف کنند. 50 درصد از 2000 شرکتکنندهی این نظرسنجی، گزارش کردند که این ویروس، برای آنها فرصتی بوده است که چیزهای جدیدی را تجربه کنند و مهارتهای تازهای بیاموزند. در بعضی از موارد، این مهارتهای جدید، مستقیما به دورکاری ارتباط دارند. این موضوع یقینا زنگ خطری برای من بود. من هم مانند اکثر همکارانم در دانشگاه، باید سریعا نحوه تدریس آنلاین را یاد میگرفتم.
لازم نیست که دامنه پروژههای خود را به تغییر شغلی موردنظرتان محدود کنید. امروزه بسیاری از افراد مشغول به انجام کارهایی ارزنده هستند و از طریق فعالیت در بخش مدیریت بحران سازمان خود یا گروههای داوطلبانه، به اکتشافات عجیبی دست پیدا میکنند. نکته اینجاست که کارهایی جدید و متفاوت را با افراد جدید و متفاوت امتحان کنید، چراکه این فرآیند، فرصتی به شما میدهد که خودتان را بشناسید؛ اولویتهایتان، چیزهایی که دوست ندارید و آن نوع از موقعیتها و افرادی که شما را به بهترین حالت خودتان میرسانند.
پیوندهای خفتهتان را بیدار کنید
شبکهسازی یک ورزش ارتباطی است که انجامش در شرایط قرنطینه، کار دشواریست. این روزها بسیاری از افراد در فکر این هستند که چطور میتوانند روابطی را که برای بازسازی خود، به آنها نیاز دارند، آغاز کرده و بسازند؛ آن هم ایجاد روابط با افرادی که خود، درگیر سازگاری با شرایط دشوار کنونی هستند.
قانون طلایی شبکهسازی برای تغییر شغل، همیشه این بوده است که از پیوندهای دور خود استفاده کنید تا شانس یادگیری چیزهایی را که تا کنون نمیدانستید، به حداکثر برسانید. پیوندهای دور به معنای روابطتان با افرادی است که به خوبی آنها را نمیشناسید یا به ندرت از نزدیک ملاقاتشان میکنید. مشکل دوستان، خانواده و همکاران صمیمیتان (یعنی پیوندهای نزدیک شما) آن است که آنها همان چیزهایی را میدانند که خودتان میدانید. البته مسلما مایلند برای شما کاری انجام دهند اما احتمالا نمیتوانند کمکتان کنند که نگاهی خلاقانه به آینده خود داشته باشید. آنها بیشتر میخواهند که شما را متعلق به خودشان بدانند.
البته وقتی نوبت به پیوندهای دورتر میرسد، نکتهای حائز اهمیت است: اگرچه این افراد احتمالا میتوانند سرچشمهای از اطلاعات و منابع جدید باشند، اما به همان میزان احتمال دارد که انگیزه زیادی برای کمک به شما نداشته باشند؛ خصوصا زمانیکه خودشان به قدر کافی تحت فشار هستند. به همین دلیل در دوران بیثباتی، افراد معمولا به پیوندهای قدرتمند خود تکیه میکنند؛ پیوندهایی که بر پایه صداقت، سرسپردگی و تعهد استوار هستند.
بنابراین سؤال اصلی معمای ما این است: پیوند دور یا پیوند نزدیک؟. یک راه حل، استفاده از پیوندهای خفته است. پیوند خفته به روابط ما با افرادی اشاره میکند که زمانی با آنها صمیمی بودیم اما اکنون تقریبا سه سال یا بیشتر است که با آنها در ارتباط نیستیم. در یک مطالعه، از بیش از ۲۰۰ مدیرعامل خواسته شد که مجددا ارتباط خود را با پیوندهای خفتهشان برقرار کرده و از این تعامل برای کسب اطلاعات یا توصیههایی استفاده کنند که ممکن است در یک پروژه مهم کاری به کارشان بیاید. گزارش نهایی مدیران مبنی بر آن بود که توصیههایی که از این منابع خفته دریافت کردند، به طور متوسط ارزشمندتر و خلاقانهتر از آن چیزی بود که از ارتباطات فعالترشان به دست میآوردند.
(در این مطلب میتوانید بیشتر درباره شبکهسازی مؤثر بخوانید. توضیح مترجم)
صحبت کنید
در میان پریشانیای که تغییر شغل میتواند به وجود بیاورد، بسیاری از ما امیدواریم که دروننگری و مراجعه به درون خود، بلاخره نوری از بینش بر ما بتاباند (و راه حل را نشانمان دهد). اما همانطور که در تحقیقاتم برای کتاب هویت کاری آموختم، اگر دروننگری با آزمایش فعالانه همراه نشود، به تنهایی خطرناک است؛ چراکه میتواند ما را به سمتی هدایت کند که در سرزمین تخیلات و رویاهایمان اسیر شویم. مسلما چنین اتفاقی نه به شغلی رضایتبخش منجر میشود و نه به یک استخدام سودمند.
ممکن است متناقض به نظر برسد اما بهترین تمرین دروننگری، صحبت کردن با صدای بلند (به معنای صحبت کردن جسورانه) در تعاملات اجتماعی است. صحبت کردن با افرادی همدل که واکنش نشان میدهند، همدردی میکنند، تسلی میدهند، سوال میپرسند، زبان بدن شما را میخوانند و تجارب خودشان را با شما به اشتراک میگذارند. شرکت در دورههای آموزشی برای افرادی که میخواهند شغل خود را تغییر بدهند، سود بسیاری دارد. یکی از علل این سود، آن است که همدورهایهای آنها، اجتماعی حاضر و آماده از افراد همدل هستند که میتوان با آنها صحبت و تعامل کرد. خلق و روایت یک داستان در مورد اینکه مایلید چه کاری انجام دهید یا اینکه چرا میخواهید تغییر کنید، حرکتی ساده است اما میتواند تفکرتان را توضیح داده و شما را به جلو هدایت کند؛ چراکه (شما به واسطه تعریف اهداف خود برای دیگران) خودتان را به شکلی اجتماعی به عملی کردن تغییر متعهد کردهاید. کسی که بارها داستان خود را خلق و برای دیگران تعریف کرده باشد هم این را تایید میکند که هیچ چیز جای تمرین در برابر مخاطب زنده را نمیگیرد.
اگرچه انجام این کار با وجود قرنطینه و فاصله اجتماعی، دشوار است اما با کمی ابتکار و خلاقیت میتوانید راهی را بیابید و از طریق آن، خودتان را با صدای بلند ابراز کنید. برای مثال از طریق برنامهریزی پیادهرویهایی با حفظ فاصله اجتماعی، کار با یک مشاور شغلی به صورت آنلاین یا ساخت یک گروه در زوم (Zoom؛ اپلیکیشنی برای برگزاری کنفرانسهای ویدیویی) و برگزاری جلساتی منظم برای به اشتراک گذاشتن نقشه و ایدهها.
در پایان، زمانی که نوبت به تغییر شغل در این شرایط بحرانی میرسد، باید این نکته مهم را به خاطر داشته باشید: از همین حالا شروع کنید، اما نه به تنهایی.